دستگاه ها و ابزار اطلاع رسانی چنان گسترده و فراگیر شده كه هیچ ساحتی از حضور آن بی بهره نمانده ـ درست یا نادرست ـ درباره همه مسائل بررسی و اظهار نظر شده است.
آنچه در این وضعیت مهم است یافتن پایه و تكیه گاه استوار برای شناخت متقابل است؛ زیرا گسترش اطلاعات رسانه ای تا زمانی كه از منبع و سرچشمه مطمئنی سیراب نشود، خطر آن دارد كه به جای تصویر و ترسیم واقعیتها و پدیده ها، چهره مشوّه و انحرافی از آن ارائه دهد و دینداران را گرفتار توهم و تصورات غلط نسبت به یكدیگر كند.
در میان منابع قابل استفاده برای شناخت پیروان ادیان، متون دینی از جایگاه ویژه ای برخوردارند؛ زیرا اولاً دارای قداستند و همین باعث می شود كه در ایجاد هم گرایی یا واگرایی تأثیر بس مهم داشته باشند، و ثانیاً نسبت به رفتار و كنشهای دینی دینداران از وضوح و خلوص بیشتری بهره مندند؛ چه اینكه آموزه های دینی ازمرحله انتقال از متن به جان و رفتار دینداران و انعكاس آن در زندگی و نهادهای اجتماعی گرفتار آمیختگی های گوناگون فرهنگی و انسانی شده خلوص شان را از دست می دهند. از این رو برای آشنایی بهتر از باورها و آموزه های دینی یك دین به جای مطالعات روان شناختی و جامعه شناختی، مطالعات متن شناختی اهمیت بیشتری دارد.
این نوشتار بر آن است تا در این زمینه، بررسی مقایسه ای ـ هرچند فشرده و گذرا ـ میان متون اصلی سه دین بزرگ ابراهیمی یعنی یهود، مسیحیت و اسلام داشته باشد. با این امید كه شناخت نقاط همسو و مشترك ادیان به الفت و هم گرایی دینداران در ساختن جامعه برتر دینی، اخلاقی و انسانی یاری رساند.
در متون مقدس ادیان ابراهیمی بویژه قرآن و تورات، زمینه های چندی درخور مطالعه و مقایسه هست؛ اما در این نوشتار به چهار محور عمده كه شاكله اصلی متون یادشده را ترسیم می كند می پردازیم كه عبارتند از: 1. تاریخ 2. تشریع 3. معارف؛ همچون توحید و معاد و نبوت 4. اخلاق.
تاریخ در متون ادیان از دو زاویه قابل بررسی است؛ یكی از زاویه حوادثی كه در آنها ثبت شده است؛ و دیگر از نگاه چگونگی طرح حوادث و رویدادهای تاریخی.
در این زمینه تفاوت آشكاری میان قرآن و تورات از یك سو و انجیل از سوی دیگر به چشم می خورد. قرآن و تورات از رویدادها وجریانهای گوناگونی سخن گفته اند؛ حال آن كه انجیل تنها گزارش از زندگی، گفتار و رفتار حضرت عیسی(ع) است. همین امر باعث می شود كه بررسی و مقایسه، تنها میان قرآن و انجیل در خصوص حضرت عیسی امكان پذیر باشد.
جدا از این مسئله، تورات و قرآن در نقل رویدادهای تاریخی وجه اشتراك فراوانی دارند؛ یعنی بیشتر پدیده های تاریخی كه قرآن از آن یاد كرده است در تورات نیز به گونه ای مطرح بوده؛ مثلاً رویدادهایی چون آفرینش آسمان و زمین، آفرینش آدم، سكونت آدم در بهشت و بیرون رفتن از آن، طوفان نوح، داستان ابراهیم(ع)، قصه یوسف(ع)، جریان تولد موسی(ع) و خروجش از مصر و بازگشت دوباره اش برای نجات بنی اسرائیل از چنگ فرعون، ماجرای طور سینا و سخن گفتن خداوند با موسی و… كه در قرآن آمده است، در دو سفر «تكوین» و «خروج» تورات به صورت گسترده نقل شده است؛ البته با تفاوتهایی كه خواهیم گفت.
اما در عین همسویی این چنین، تا حدودی اختلاف نیز دارند؛ به این معنی كه برخی رویدادهای تاریخی در قرآن یادشده كه در تورات نیست؛ مثل داستان قوم عاد، قوم ثمود، اصحاب رسّ، قوم تبّع، اصحاب اخدود، اصحاب كهف، اصحاف فیل. و از سوی دیگر برخی جریانهای تاریخی درتورات مطرح شده كه در قرآن نیامده است؛ مثل داستان پیامبران بنی اسرائیل، غیر از داود و سلیمان، چگونگی تكثیر نسل آدم و نوح، داستان ازدواج ابراهیم(ع) و….
فلسفه این تفاوت از سوی قرآن دو چیز است؛ یكی اینكه مخاطبان مستقیم قرآن اعراب حجاز بودند و به همین دلیل، قرآن از آن جریانهای تاریخی سخن گفته است كه برای آنان شناخته شده بوده است؛ و دیگر هدف گرایی قرآن در نقل تاریخ كه باعث حذف برخی رویدادها گردیده و بعداً از آن سخن خواهیم گفت.
بنابراین قرآن و تورات در نقل رویدادهای تاریخی تا اندازه زیادی همسویی و توافق دارند؛ و البته اندكی اختلاف و تفاوت.
اما انجیل، همان نسبت توافقی را كه قرآن با تورات داشت با انجیل نیز دارد؛ یعنی به جز موارد معدود كه با هم تفاوت دارند در بیشتر موارد در گزارش از زندگی و رفتار و گفتار حضرت عیسی(ع) یكسانند. اما این درحالی است كه تورات با انجیل هیچ وجه مشتركی از این جهت ندارد؛ یعنی در تورات گزارشی از حضرت عیسی به جز بشارتی بسیار مبهم از سوی برخی پیامبران بنی اسرائیل نیامده است و همین گونه انجیل هیچ گزارشی از رویدادهای تاریخی تورات ندارد.
با وجود اشتراك زیاد قرآن با تورات و انجیل در اصل گزارش رویدادها، اما در چگونگی گزارش تاریخی تفاوتهایی به چشم می خورد. دراین زمینه نخست قرآن را با تورات و سپس با انجیل به مقایسه می گیریم.
در گزارشهای مشترك قرآن و تورات تفاوتهای چندی وجود دارد كه برخی مربوط به قالب و شیوه بیان است و برخی دیگر مربوط به عناصر و محتوای داستانها و رویدادها. مجموع این تفاوتها در موارد زیر خلاصه می شود:
گزارش تاریخ در قرآن هدفمند و برای القای پیامهای اخلاقی یا معرفتی صورت گرفته است كه گاهی این پیام اخلاقی یا معرفتی در آغاز یا انجام داستان تصریح می شود، اما در تورات چنین هدفی دنبال نمی شود، بلكه تنها ثبت رویداد و جریان است. در این زمینه كافی است به سوره بقره آیات 40 تا 61 مراجعه كنیم؛ دراین آیات، جریانهای اسارت بنی اسرائیل در چنگ فرعون و نجات آنان از این اسارت، شكافته شدن دریا، پرستش گوساله از سوی یهود، درخواست رؤیت خدا از سوی بنی اسرائیل، ریزش نعمتهای الهی بر بنی اسرائیل هنگام حیرت و سرگردانی آنان در بیابان، شكافته شدن سنگ و بیرون آمدن آب آشامیدنی از آن و درخواست غذاهای متنوع بنی اسرائیل ازحضرت موسی(ع) بیان گردیده كه همگی این جریانها به گونه ای در تورات نیز آمده است؛ اما قرآن قبل از نقل این جریانها طی چند آیه پیامهای اخلاقی و معرفتی اش را مطرح می كند و سپس به گزارش رویدادها می پردازد:
«یا بنی اسرائیل اذكروا نعمتی التی أنعمت علیكم و أوفوا بعهدی أوف بعهدكم و إیای فارهبون. و آمنوا بما أنزلت مصدّقاً لما معكم و لاتكونوا أول كافر به ولاتشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و إیای فاتّقون. و لاتلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون. و أقیموا الصلاة و آتوا الزكاة و اركعوا مع الراكعین. أتأمرون الناس بالبرّ و تنسون أنفسكم و أنتم تتلون الكتاب أفلاتعقلون… و اتقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً و لایقبل منها شفاعة و لایؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون. و إذ نجّیناكم من آل فرعون…»
این در حالی است كه تورات در گزارش این رویدادها هیچ پیام اخلاقی یا معرفتی را دنبال نمی كند.1
گذشته از آن كه قرآن در لابه لای نقل داستانها جملاتی را به كار می برد تا پیام مورد نظرش را تأكید كند؛ مثلاً در آیه: «و ظلّلنا علیكم الغمام و أنزلنا علیكم المنّ و السلوی كلوا من طیبات ما رزقناكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم یظلمون»(بقره/57) با اشاره به جریان نزول نعمتهای الهی، در پایان این نكته را خاطر نشان می سازد كه رفتار خداوند با انسانها بر اساس عدالت است؛ اگر نعمتی سلب می شود یا نقمتی نازل می گردد ناشی از ستم خود انسانهاست، نه از سوی خدا.
شبیه همین جریان را در سوره طه می بینیم؛ در این سوره كه داستان حضرت موسی از تولد تا حادثه پرستش گوساله توسط بنی اسرائیل بیان گردیده است، خداوند در آغاز سوره این واقعیت را مطرح می كند كه قرآن مایه تذكر برای كسانی است كه ازخدا می ترسند: «ما أنزلنا علیك القرآن لتشقی. إلاّ تذكرة لمن یخشی»(طه/2ـ3) و سپس به نقل داستان حضرت موسی می پردازد كه در این داستان الطاف و همچنین عذابهای گوناگون خداوند بر بنی اسرائیل و فرعونیان به نمایش گذاشته می شود، تا تذكر و احساس حضور خداوند بیش از پیش برانگیخته شود. و در پایان نیز داستان با تذكر به وحدانیت و علم فراگیر الهی ختم می شود: «انّما إلهكم اللّه الذی لاإله الاّ هو وسع كلّ شیئ علماً»(طه/98)
علامه طباطبایی در زمینه ارتباط داستان با آیات دیگر می نویسد:
«و وجه اتصال القصة بما قبلها أنّها تذكرة بالتوحید و وعید بالعذاب، فالقصه تبدأ بوحی التوحید و تنتهی بقول موسی: إنّما إلهكم اللّه الذی لا إله إلاّ هو، الآیة. و تذكّر هلاك فرعون و طرد السامری، و قد ابتدأت الآیات السابقة بأنّ القرآن المشتمل علی الدعوة الحقة تذكرة لمن یخشی.»2
حال اگر این سوره را با سفر «خروج» تورات كه مشتمل بر همین رویدادهاست، مقایسه كنیم خواهیم دید كه تورات تأكیدی بر پیام رسانی در گزارش تاریخ ندارد و تنها به ثبت حوادث می پردازد.
این ویژگی تنها در داستان موسی و بنی اسرائیل در قرآن نیست، بلكه در داستانهای دیگر این دو متن دینی مثل داستان نوح، ابراهیم نیز وجود دارد. مثلاً در داستان ابراهیم تورات صحنه های گوناگون زندگی ابراهیم از تولد تا مرگ را نقل می كند، اما هرگز در صدد پیام گیری از آن نیست؛ بلكه تنها به رویدادهای تولد، ازدواج، سفرها و ذبح فرزند و در نهایت مرگ حضرت ابراهیم می پردازد،3 اما در قرآن بر عكس هر صحنه از صحنه های زندگی حضرت ابراهیم را كه گزارش می كند همراه با القای پیام است. كافی است به صحنه دعای ابراهیم برای سرزمین مكه هنگام اسكان هاجر و اسماعیل بنگریم؛ این صحنه هم در سوره بقره آمده است و هم در سوره ابراهیم و در هر دو جا سرشار از پیام توحید و عبودیت و تسلیم مطرح شده است. در سوره بقره می خوانیم:
«و إذ قال إبراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً و ارزق أهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر قال و من كفر فأمتّعه قلیلاً ثمّ أضطرّه إلی عذاب النار و بئس المصیر»
بقره/126
و در سوره ابراهیم آمده است:
«و إذ قال إبراهیم ربّ اجعل هذا البلد آمناً و اجنبنی و بنی أن نعبد الأصنام. ربّ إنّهنّ أضللن كثیراً من الناس فمن تبعنی فإنّه منّی و من عصانی فإنّك غفور رحیم. ربنا إنّی أسكنت من ذرّیتی بواد غیرذی زرع عند بیتك المحرّم ربّنا لیقیموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم یشكرون. ربّنا إنّك تعلم ما نخفی و ما نعلن و ما یخفی علی الله من شیء فی الأرض و لا فی السماء» ابراهیم/34ـ38
گزارش قرآن از رویدادهای تاریخی، گزینشی است، به این معنی كه از هر جریان تنها صحنه های ویژه آن را نقل می كند و نه همه جریان را، اما گزارش تورات، تفصیلی است و سعی بر آن دارد تا همه جریان را نقل كند. این رویكرد متفاوت باعث گردیده است كه قرآن در نقل تاریخ به صورت كلی سخن بگوید، اما تورات برعكس به جزئیات حادثه پرداخته، ریز و درشت آن را چه سودمند و چه بی فایده نقل می كند؛ مثلاً در تورات، بهشت آدم(ع) از نظر جغرافیایی تعیین شده و درخت ممنوعه مشخص گردیده كه عبارت است ازدرخت معرفت نیك و بد4؛ اما در قرآن این گونه نیست و در هر دو مورد به صورت كلی آمده است:
«و قلنا یا آدم اسكن أنت و زوجك الجنّة و كلا منها رغداً حیث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمین» بقره/35
همین گونه در داستان ابراهیم(ع)، تورات، تمام جزئیات تولد، سرزمین، خویشاوندان، سفرها، اموال و دارایی ابراهیم را گزارش می كند5؛ اما در قرآن هیچ یك از این محورها نیامده و تنها به نام یك شخص (آزر) ازخویشان ابراهیم اشاره دارد، در حالی كه به صحنه های تجلّی عبودیت و تسلیم و معرفت حضرت ابراهیم توجه بیشتری نشان می دهد.
یا در داستان حضرت موسی و بنی اسرائیل، قرآن تنها ازافراد معدودی مثل فرعون، موسی، هارون، هامان و سامری نام می برد و صحنه های داستان در كلیت و ابهام باقی می ماند؛ اما در تورات تمام عناصر و جزئیات زمانی، مكانی و انسانی داستان نقل می شود؛ حتی مختصات جغرافیایی محل خروج بنی اسرائیل ازمصر و عبور از دریا.6
این شیوه گزارش باعث گردیده است تا تورات در معرض ناسازگاری با واقعیتهای تاریخی قرار گیرد و برخی گزارشهای آن با دستاوردهای علمی ابطال گردد؛ مثلاً زمان آفرینش آسمانها و زمین، هم در قرآن و هم در تورات، شش روز بیان گردیده:
«و هو الذی خلق السموات و الأرض فی ستة أیام» هود/7
«و لقد خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما فی ستة أیام» ق/38
«پس آسمانها و زمین و تمامی لشكرهای آنها تمام شدند. و در روز هفتمین خدا عملی كه كرد به اتمام رسانیده بود، بلكه در روز هفتمین از تمامی كاری كه كرد آرام گرفت.»7
اما در قرآن مدّت روز (یوم) تعیین نگردیده و بر اساس انعطاف مفهوم لغوی آن می توان مقصود از ستّة ایام را شش دوره گرفت؛ در حالی كه در تورات مدت روز تعیین شده كه همان بین الطلوعین است:
«در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید، و زمین تهی و خالی بود؛ و تاریكی بر روی لجّه و روح خدا بر آبها متحرك. و خدا گفت كه روشنایی شود و روشنایی شد. و خدا روشنایی را دید كه نیكوست؛ پس خدا روشنایی را از تاریكی جدا كرد. و خدا روشنایی را روز خواند و تاریكی را شب خواند و بودن شام و بودن صبح روز اول شد.»8
بدیهی است كه این مدت تعیین شده از سوی تورات، با واقعیتهای مراحل زمانی آفرینش نمی سازد. طبق تحقیقات كیهان شناسی مدت شكل گیری جهان آفرینش به میلیاردها سال می رسد.9
به نظر می رسد مسائلی از این دست ناشی از اعمال نظر كاهنان یهود بوده است و گرنه حقیقت در تورات حضرت موسی(ع) نیز همان بوده كه در قرآن است.
تفاوت سوم میان تورات و قرآن در زمینه افزایش و كاهش گزارشهاست. همان گونه كه تورات با وارد شدن در جزئیات صحنه ها و رویدادها برخی گزارشهایی دارد كه در قرآن نیامده، چنان كه گذشت، قرآن نیز در راستای هدف خود؛ یعنی پیام رسانی معرفتی و اخلاقی، صحنه ها و جریانهایی را گزارش می كند كه در تورات نیامده است.؛به تعبیر دیگر تفاوت سوم در بود و نبود گزارشهای تاریخی در دو متن دینی است.
به عنوان نمونه در داستان آفرینش آدم، قرآن، اولاً آفرینش آدم را به عنوان جایگزین ساختن خلیفة الله در زمین معرفی می كند:
«و إذ قال ربّك للملائكة إنّی جاعل فی الأرض خلیفة» بقره/30
در حالی كه درتورات این مطلب مهم نیامده است:
«پس خداوند خدا آدم را ازخاك زمین صورت داد و نسیم حیات را بر دماغش دمید و آدم جان زنده شد.»10
و ثانیاً؛ قرآن از تعلیم اسماء به آدم و سجده فرشتگان بر آدم سخن می گوید:
«و علّم آدم الأسماء كلّها ثمّ عرضهم علی الملائكة… و إذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا إلاّ إبلیس أبی و استكبر و كان من الكافرین» بقره/31ـ34
در صورتی كه تورات هرگز از این رویدادهای بس اساسی گزارشی ندارد؛ تنها از نام گذاری جانداران توسط آدم نام می برد:
«و خداوند خدا تمامی حیوانات صحرا و تمامی مرغان هوا را از خاك آفرید و به آدم آورد تا ببیند كه ایشان را چه خواهد نامید؛ پس هر چه كه آدم آن ذی حیات را نامید اسم آن همان شد. پس آدم به تمامی بهایم و مرغان هوا و همگی حیوانات صحرا را نام نهاد…»11
این گزارش، شكل متفاوتی از خبر دادن اسماء توسط آدم درقرآن است:
«فلمّا أنبأهم بأسمائهم…» بقره/33
همچنین در داستان حضرت ابراهیم(ع) جریانهای مهمی مثل چگونگی ایمان و استدلال وی بر توحید؛ «و كذلك نری إبراهیم ملكوت السموات و الأرض و لیكون من الموقنین. فلمّا جنّ علیه اللیل رأی كوكباً قال هذا ربّی فلمّا أفل قال لاأحبّ الآفلین…»(انعام/75ـ79)، مناظره ابراهیم با مشرك زمان خود؛ «ألم تر إلی الذی حاجّ إبراهیم فی ربّه أن آتاه الله الملك إذ قال إبراهیم ربّی الذی یحیی و یمیت…»(بقره/258)، رویداد بت شكنی و انداختنش در آتش؛ «فجعلهم جذاذاً إلا كبیراً لهم لعلهم إلیه یرجعون. قالوا من فعل هذا بآلهتنا إنّه لمن الظالمین…»(58/70) كه در قرآن آمده است، هیچ یك از این حوادث در تورات گزارش نشده است.
همین گونه در داستان حضرت موسی قرآن از همراهی شخص(خضر) با موسی و یادگیری حقایق توسط موسی از وی یاد می كند:
«و إذ قال موسی لفتاه لاأبرح حتی أبلغ مجمع البحرین أو أمضی حقباً…»
كهف/60ـ83
و در مورد فرعون از نجات جسد وی بعد از غرق سخن می گوید:
«فالیوم ننجّیك ببدنك لتكون لمن خلفك آیة» یونس/92
در صورتی كه تورات در این زمینه ها سخنی ندارد.
اینها تنها نمونه است و در سایر موارد نیز این تفاوت به چشم می خورد كه جهت اختصار از آن می گذریم.
چهارمین وجه تفاوت گزارشهای تاریخی قرآن و تورات، از نوع تخالف است؛ یعنی برخی ازعناصر و اجزای حادثه در تورات به گونه ای معرفی شده، اما در قرآن به گونه ای دیگر؛ مثلاً در داستان آفرینش آدم و هبوط از بهشت، شیطان به عنوان عامل فریب معرفی شده است؛ «فوسوس الیه الشیطان…»(طه/120)؛ اما در تورات، عامل فریب، مار قلمداد شده:
«و مار از تمامی جانوران صحرا حیله سازتر بود كه خداوند خدا آفریده بود، و به زن گفت: آیا خدا فی الحقیقه گفته است كه از تمامی درختان باغ مخورید…»12
شخص فریب خورده، در آیات قرآن، حضرت آدم یا آدم و همسرش با هم معرفی شده است:
«فوسوس إلیه الشیطان قال یا آدم هل أدلّك علی شجرة الخلد و ملك لایبلی» طه/120
«فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوءاتهما و قال ما نهاكم ربّكما عن هذه الشجرة إلاّ أن تكونا ملكین أو تكونا من الخالدین» اعراف/20
اما بر اساس تورات، آن كه اول فریب می خورد همسر آدم است و از طریق وی آدم فریب می خورد:
«پس زن درخت را دید كه نیكوست و اینكه در نظرها خوشایند است و درختی كه مر دانشمندی را مرغوب است، پس از میوه اش گرفت و خورد و به شوهر خودش نیز داد كه خورد.»13
طبق آیات قرآن، سخن شیطان در مقام فریب دادن این بود كه اگر از درخت ممنوعه بخورند جزء فرشتگان می شوند یا عمر جاودانه می یابند (طه/20)؛ اما بر اساس تورات، مار گفت:
«و حال اینكه خدا می داند روزی كه از آن می خورید چشمان شما گشوده شده چون خدایانی كه نیك و بد را می دانند خواهید شد.»14
یا در داستان ذبح ابراهیم(ع)، بر اساس تورات، ذبیح، اسحاق بوده است15، در حالی كه از آیات قرآن چنین استفاده می شود كه ذبیح اسماعیل بوده؛ زیرا طبق آیه 71 سوره هود: «فبشّرناه بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب»، حضرت ابراهیم مطمئن بود كه اسحاق زنده می ماند و از وی فرزندی به نام یعقوب باقی خواهد ماند و این با دستور ذبح و قربانی كردن سازگار نبود.
همین گونه در داستان موسی(ع) برابر نقل تورات، زنی كه موسی را به فرزندی گرفت و به دایه سپرد، دختر فرعون بوده است:
«آن گاه دختر فرعون به جهت شست وشو به نهر فرود آمد و كنیزكانش به كنار نهر گردش می كردند و او در میان نیزار صندوقچه ای دیده كنیزك خود را فرستاد كه او را گرفت و آن را گشاده پسری دید…»16
اما بنابر گزارش قرآن، همسر فرعون موسی را به فرزندی گرفت و مانع كشته شدن وی توسط فرعون شد:
«و قالت امرأة فرعون قرّة عین لی و لك لاتقتلوه عسی أن ینفعنا أو نتّخذه ولداً و هم لایشعرون» قصص/9
نمونه هایی ازین دست در سایر داستانها و حوادث تاریخی تورات و قرآن نیز وجود دارد.
آخرین وجه تفاوت گزارشهای تاریخی از نوع تضاد است؛ به این معنی كه در برخی موارد، تورات صحنه هایی را گزارش می دهد كه قرآن آن را نمی پذیرد و ضد آن را اثبات می كند، این نوع تفاوت به طور عمده در دو زمینه است؛ یكی در مورد افعال الهی؛ و دیگر در زمینه پیامبران؛ مثلاً درمورد خداوند، تورات می گوید:
«و آواز خداوند خدا را شنیدند كه به هنگام نسیم روز در باغ می خرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند در میان درختان باغ پنهان كردند.»17
«و خداوند به جهت ملاحظه كردن شهر و برجی كه بنی آدمیان می ساختند به زیر آمد. و خداوند گفت كه اینك قوم یكی اند و از برای همگی ایشان زبان یكی است و به این كار شروع نموده اند و حال از هر چه كه قصد ساختنش دارند چیزی از ایشان منع نمی شود. بیا به زیر آییم و در آنجا زبان ایشان را مخلوط نماییم تا آن كه زبان همدیگر را نفهمند…»18
«و مقام مقدس را از برایم بسازند تا آن كه در میان ایشان ساكن شوم.»19
این چنین تعبیراتی را قرآن در مورد خداوند نمی پذیرد و با تأكید بر نفی جسمیت و تنزّه الهی از آلایه های مادی «لیس كمثله شیء» در حقیقت ضد آن را اثبات می كند.
همین گونه درمورد پیامبران، تورات گزارشهایی دارد از قبیل شراب خوردن حضرت نوح20؛ زنا كردن حضرت لوط21؛ دروغ گفتن حضرت ابراهیم22 كه قرآن بر عكس با تأكید بر عصمت و پاكی پیامبران از رذایل اخلاقی، ساحت آنان را منزّه از چنین پیرایه هایی می داند و صلاح و سداد آنان را الگوی دیگران معرفی می كند. قرآن راجع به پیامبران تعبیراتی از این گونه دارد:
«و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا و أوحینا إلیهم فعل الخیرات و إقام الصلوة و إیتاء الزكاة و كانوا لنا عابدین» انبیاء/73
«وأدخلناهم فی رحمتنا إنّهم من العالمین» انبیاء/86
«إنّهم كانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و كانوا لنا خاشعین» انبیاء/90
و در خصوص لوط می فرماید:
«و لوطاً آتیناه حكماً و علماً و نجّیناه من القریة التی كانت تعمل الخبائث إنّهم كانوا قوم سوء فاسقین. و أدخلناه فی رحمتنا إنّه من الصالحین» انبیاء/74ـ75
همچنین در مورد نوح آمده است:
«إنّه كان عبداً شكوراً» اسراء/3
«سلام علی نوح فی العالمین» صافات/79
«و لقد نادینا نوحاً فلنعم المجیبون» صافات/75
این تعبیرات با آنچه در تورات آمده است ناسازگار است.
این وجوه پنج گانه عمده ترین زمینه های اختلاف و تفاوت گزارشهای تاریخی و قرآن است. آنچه اهمیت دارد این است كه بیشتر این زمینه های اختلاف، باعث تقابل و رویارویی پیروان این دو كتاب مقدس نمی شود، تنها وجه اخیر تا اندازه ای باعث تقابل عقیدتی و نه عملی آنان راجع به خداوند و انبیا می گردد كه این امر زندگی اجتماعی آنان را مختل نمی كند؛ چنان كه در زمان پیامبراكرم(ص) یهودیان و مسلمانان در كنار هم می زیستند و قرآن نیز بر این هم زیستی مهر تأیید گذاشت.
همان گونه كه پیش از این اشاره شد، مقایسه قرآن و انجیل در زمینه گزارشهای تاریخی تنها درمورد حضرت عیسی(ع) میسّر است؛ زیرا اناجیل موجود، بیشتر، گزارشهای عینی یا استنباطی از زندگی و گفتار حضرت عیسی است.
بر این اساس مقایسه بین قرآن و انجیل را تنها در همین زمینه پی می گیریم.
نگاهی اجمالی به آیات قرآن و اناجیل موجود، نشان می دهد كه همان جهات توافق و تفاوتی كه میان قرآن و تورات در گزارشهای تاریخی بود، میان قرآن و انجیل در خصوص حضرت عیسی(ع) موجود است؛ یعنی اصل رویداد در هر دو متن مشترك است؛ اما در چند جهت تفاوتهایی دارد. قرآن همچون سایر گزارشهای تاریخی اش، اولاً، هدفمند گزارش می كند. ثانیاً، گزینشی گزارش می كند و تنها صحنه هایی را می آورد كه پیام معرفتی یا اخلاقی مورد نظر قرآن را داشته باشد كه عمده این پیام عبودیت و تسلیم حضرت عیسی در برابر خداوند است در برابر مسیحیان كه معتقد به الوهیت عیسی بوده اند. و ثالثاً، اناجیل موجود از كارها و سخنان حضرت عیسی(ع) مواردی را نقل می كند كه در قرآن نیامده؛ و برعكس، قرآن صحنه هایی را می آورد كه در اناجیل گزارش نشده است؛ یكی از آنها صحنه سخن گفتن عیسی در گهواره است كه قرآن می فرماید:
«قال إنّی عبدالله آتانی الكتاب و جعلنی نبیاً. و جعلنی مباركاً أین ماكنت و أوصانی بالصلوة و الزكاة مادمت حیاً. و برّاً بوالدتی و لم یجعلنی جبّاراً شقیاً و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیاً» مریم/30ـ33
اما در اناجیل این صحنه نیامده است.
و رابعاً تفاوت تضادگونه میان گزارشهای قرآن از عیسی و گزارش انجیل از وی، تنها در یك مورد است؛ و آن قتل و به صلیب كشیدن حضرت عیسی است كه انجیل بر آن تأكید دارد، اما قرآن آن را نفی می كند؛ انجیل می گوید:
«و عیسی به آواز بلند فریاد نموده گفت: ای پدر من، روح خود را به دستهای می سپارم و این را گفته و وفات نمود.»23
اما قرآن می فرماید:
«و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبّه لهم و إنّ الذین اختلفوا فیه لفی شكّ منه ما لهم به من علم إلاّ اتّباع الظنّ و ما قتلوه یقیناً» نساء/157
این چهار وجه، عمده ترین وجوه اختلاف قرآن و انجیل در گزارش از حیات حضرت عیسی است. در سایر زمینه ها بویژه گزارش از رسالت و دعوت عیسی، معجزات متعدد آن حضرت، یاران و حواریون وی، اینكه عیسی «كلمة الله» است و تصدیق كننده تورات بوده است،24 نقاط مشترك فراوان دارند.
بخش تشریع و احكام در قرآن و تورات نیز همچون گزارش تاریخی دارای زمینه های مشترك و همسو و نیز نقطه های متفاوت با یكدیگرند. در اینجا هر یك از دو زمینه را جداگانه بررسی می كنیم.
1. نخستین زمینه مشترك، اهمیت تشریع در قرآن و تورات است. هر دو كتاب بر جایگاه مهم تشریع واحكام الهی در زندگی انسان و نقش عمل به آن در تقرّب به خداوند و ریزش بركات الهی بر انسان تأكید دارند. قرآن كریم تشریعات الهی را برای ایجاد تقوا در انسان می داند و سپس تقوا را عامل نزول بركات و الطاف الهی معرفی می كند:
«كتب علیكم الصیام كما كتب علی الذین من قبلكم لعلّكم تتقون» بقره/183
«لن ینال الله لحومها و لادماؤها و لكن یناله التقوی منكم» حج/37
«و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الأرض…» اعراف/96
در تورات نیز می خوانیم:
«پس قانونهای مرا و احكام مرا كه اگر كسی به جا آورد موجب حیات اوخواهد بود نگاه دارید. خداوند منم.»25
«اگر موافق قانونهای من سلوك نمایید و اوامر مرا نگاه داشته آنها را به جا آورید. پس بارانهای شما را در موسم آنها خواهم بارانید و زمین محصولش را زیاد خواهد كرد و درختان صحرا میوه خود را خواهند داد.»26
2. دومین زمینه مشترك، هشدار به خطیر بودن معصیت و گناه و نقش منفی آن در حیات انسان است. هر دو كتاب بر این مطلب تأكید دارند و با تعبیرات گوناگون از آن سخن گفته اند. تورات می گوید:
«و اگر قانونهای مرا تحقیر كرده و جانهای شما احكام مرا مكره شوند تا تمامی اوامر مرا به جای نیاورده عهد مرا بشكنید، پس من این طور را به شما رفتار خواهم نمود كه خوف و سلّ و تب محرقه را بر شما مستولی می گردانم تا چشمان را بی نور و جان را مغموم نمایند و بذر خود را بی فائده خواهید كاشت، چون كه دشمنان شما آن را خواهند خورد.»27
«به هیچ یك از آنها خویشتن را ملوّث مسازید؛ زیرا كه طوائفی كه ایشان را از حضور شما اخراج می نماییم به این اعمال ملوّث شده اند. پس زمین ملوّث شده است. به آن سبب من انتقام عصیانش را از آن خواهیم كشید كه زمین ساكنانش را قی خواهد نمود.»28
قرآن كریم نیز می فرماید:
«فلیحذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنة أو یصیبهم عذاب ألیم» نور/63
«و ضربت علیهم الذلّة و المسكنة و باؤوا بغضب من الله ذلك بأنّهم كانوا یكفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیرالحقّ ذلك بما عصوا و كانوا یعتدون» بقره/61
«و كذلك أخذ ربّك إذا أخذ القری و هی ظالمة إنّ أخذه ألیم شدید» هود/102
«یا أیها الذین آمنوا إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّكم تفلحون» مائده/90
«و لكن یرید لیطهّركم و لیتمّ نعمته علیكم لعلّكم تشكرون» مائده/6
3. سومین زمینه مشترك، خود تشریعات و احكام است. هم در قرآن و هم در تورات، تشریعات مشترك فراوانی وجود دارد كه این دوكتاب را بیش از پیش به هم نزدیك می كند. برخی از احكام مشترك عبارتند از: حرمت ربا،29 قصاص در قتل30، وفای به نذر31، زكات در محصولات و چهارپایان32، نگاه بد نكردن33، نیكی به پدر ومادر34، حرمت سرقت35، حرمت زنا36، حرمت گواهی دروغ37، حرمت ازدواج با مشرك38، وجوب وفای به كیل و میزان39، وجوب عدالت در قضاوت و حكم.40
البته بعضی احكام تورات در قرآن نیست، یا متفاوت است، كه این گونه تشریعات اندك است؛ مثلاً قتل مرتد در تورات هست41، اما در قرآن نیامده، یا در قرآن، خوردن میته به صورت مطلق تحریم شده است، اما در تورات آمده است كه خوردن میته برای بنی اسرائیل فقط حرام است، اما برای غریبه رواست:
«هیچ میته را مخورید. به غریبی كه در دروازه های شما ساكنند جهت خوردنش بدهید و یا به بیگانه بفروشید.»42
4. چهارمین وجه مشترك تشریعات قرآن و تورات، داشتن پسوند غیرتشریعی است؛ بیشتر تشریعات در این دو كتاب به جملات غیرتشریعی منتهی می شود، حال این جملات، یا علت و فلسفه حكم را بیان می كند و یا از عواملی است كه عمل به حكم را تشدید و تقویت می كند. گر چه نوع پسوندها در قرآن و تورات متفاوت است، اما به هر حال از دو حالت بیرون نیست. در بخش تفاوتها به این جهت خواهیم پرداخت.
به رغم همسویی های زیادی كه در تشریعات قرآن در تورات وجود دارد، یك سلسله تفاوتهایی نیز میان تشریعات آن دو به چشم می خورد كه رویكرد كلی هر یك از این دو كتاب را در زمینه تشریع و احكام نشان می دهد. در اینجا به این نقاط تفاوت اشاره می كنیم:
1. تشریعات قرآن معمولاً كلی و عام است، اما تشریعات تورات، جزئی و موردی است. نمونه زیر بیانگر این واقعیت است
« گاو را با حمار هم جفت كرده شیاره مكن. پارچه مختلط از پشم و كتان بافته مپوش. از برای خود بر چهارگوشه جامه ای كه خود را به آن می پوشی بندها بدوز.»43
این ویژگی كه در بیشتر تشریعات دوكتاب وجود دارد، باعث می شود كه تشریعات قرآنی قابلیت انعطاف و سازگاری با تحولات و تغییرات زمان را بیشتر از تشریعات تورات داشته باشد.
2. خطاب تشریعی در قرآن نسبت به همه انسانهاست، اما در تورات خطاب مخصوص بنی اسرائیل است:
«پس تمامی اوامری كه امروز شما را امر می فرمایم نگاه دارید كه قوی بوده به زمینی كه جهت ارثیتش به آن عبور می نمایید داخل شده به تصرف آورید…»44
«شما پسران خداوند خدای خود هستید و برای اموات، خویشتن را مخراشید و موی پیشانی خود را مكنید؛ زیرا كه تو از برای خداوند خدای خود قوم مقدسی، و خداوند تو را از جهت خود برگزیده است؛ تا از تمامی اقوامی كه بر روی زمینند قوم مخصوص باشی. چیز مكروه هیچ مخور، حیواناتی كه توانید خورد اینانند: گاو، گوسفند…»45
3. بخش عبادات در تورات همراه با تشریفات زیاد است همین تشریفات زیاد باعث شده است كه تشریعات تورات جنبه ظاهرگرایی پیدا كند و از روح عبادت فاصله گیرد. در این زمینه كافی است به توصیه های مربوط به قربانی كردن و یا خدمت كردن در مقام مقدس و لباسهای خدمت گزاران و… مراجعه كنیم.46
در حالی كه در قرآن عبادت به ساده ترین شكل تشریع شده است نماز، روزه، حج و… هر كدام به چند دستور كوتاه خلاصه می شود.
4. بر اساس تورات گناه مطلقاً موجب كفاره است و از این رو بحث كفّارات و قربانیها در تورات بسیار گسترده و مبسوط مطرح شده است؛47 در حالی كه در فرهنگ قرآن برخی از تخلفات موجب كفاره است و برخی دیگر با توبه و بدون كفاره جبران پذیر می باشد.
5. در فرهنگ تورات، میان خدا و انسان واسطه به نام «كاهن» است كه هدایا و قربانیها را می پذیرد و با انجام مراسم عبادی انسان را به خدا نزدیك می سازد و این واسطه باید مقدس شمرده شود:
«پس كاهن را تقدیس نما؛ زیرا كه اوست كه نان خدای خود را تقریب می نماید. از برایت مقدس باشد، چون كه منم خداوند قدوس كه شما را مقدس می نمایم.»48
این در حالی است كه از نگاه قرآن و در تشریعات قرآنی چنین واسطه ای وجود ندارد و انسان مستقیماً می تواند به خدا برگردد، توبه كند و كفاره بدهد.
6. یكی از جهات تفاوت تشریعات تورات و قرآن، نوع پسوندها و فلسفه هایی است كه در پایان یك یا چند دستور می آید. این فلسفه ها و حكمتهاگاه مطابق با قرآن است، اما گاهی با آن تفاوت دارد؛ مثل آنجا كه فلسفه حكم جنبه اختصاصی پیدا می كند و تنها بنی اسرائیل را شامل می شود. از نوع اول می توان به نمونه های زیر اشاره كرد:
اجرت زن فاحشه یا قیمت سگ برای هیچ نذری به خانه خداوند خدایت میاور؛ زیرا كه آنها هر دو نزد خداوند خدایت مكروه است.49
با ذكوری مثل خوابیدن با زن مخواب كه فسق است.50
از شما هیچ كس به احدی از تمامی اقربای خود به قصد كشف عورت نزدیكی ننماید خداوند منم.51
در قرآن كریم نیز تشریعات معمولاً به پسوندهایی چون: «كلّ ذلك كان سیئه عند ربّك مكروهاً»(اسراء/38) «و إنّه لفسق»(انعام/121)، «فإنّه رجس»(انعام/145)، «رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّكم تفلحون»(مائده/90)، «فإنّه فسوق بكم و اتقوا الله»(بقره/282)، «والله بما تعملون علیم»(بقره/283)، «لعلكم تتقون»(بقره/183) و تعبیرات دیگری كه از پلیدی یا مطلوبیت چیزی در ذات خودش یا نزد خداوند یادكرده، یا از تهدید به علم، قدرت، عذاب خداوند سخن می گوید.
از نوع دوم پسوندها تنها به دو نمونه بسنده می كنیم؛ در تورات آمده است:
«هیچ میته را نخورید؛ زیرا كه از برای خداوند خدایت قومی مقدسی…»52
«خون نخوری زیرا كه خون جان است و جان را با گوشت مخور.»53
این چنین فلسفه ها در قرآن وجود ندارد.
مقایسه میان قرآن و انجیل در بخش تشریع، از دو زاویه قابل بررسی است؛ یكی از زاویه سخنان حضرت عیسی(ع) و دیگری از زاویه سخنان رسولانی همچون پولس؛ چه اینكه میان این دو سخن تفاوت وجود دارد.
بر اساس سخنان حضرت عیسی(ع) شریعت تورات، شریعت عیسی(ع) نیز هست و حضرت عیسی جز در موارد اندكی كه برخی تحریمها را نسخ كرده، در مجموع پیرو و پایبند شریعت تورات و حضرت موسی بوده و فرموده است:
«تصور مكنید كه من از بهر ابطال تورات و رسائل انبیاء آمده ام از جهت ابطال، نه بلكه به جهت تكمیل آمده ام. كه راست به شما می گویم تا آنكه آسمان و زمین زائل نشود یك همزه یا یك نقطه از شریعت به هیچ وجه زائل نخواهد گشت، تا آن كه همه كامل نشود. پس هر كسی كه یك حكم از این احكام صغار را سست نماید و مردم را به همان معنی تسلیم نماید در ملكوت آسمان، صغیر شمرده خواهد شد؛ اما هر كسی كه به عمل آورد و تعلیم نماید در مملكت آسمان، كبیر خوانده خواهد شد.»54
بنابر آنچه گذشت، نتایجی كه از مقایسه میان تورات و قرآن گرفتیم در مورد تشریع قرآن و انجیل نیز در مجموع سازگار است، مگر در مورد نسخ كه باید دید حكم جدید چه نسبتی با تشریع قرآنی دارد. كه در این زمینه تنها یك مورد به صورت صریح در انجیل موجود بیان شده است و آن نسخ حرمت كار در روز شنبه است. حضرت عیسی حرمت كار كردن در روز «شنبه» را برداشت و فرمود: «پدرم تا حال كار می كند و من نیز كار می كنم»55 كه این حكم جدید با آیات قرآن، ناسازگار نیست؛ زیرا قرآن تشریع «سبت» را از باب كیفر یهود می داند: «إنما جعل السبت علی الذین اختلفوا فیه و إنّ ربّك لیحكم بینهم یوم القیامة فیما كانوا فیه یختلفون»(نحل/124) نه از باب استراحت خدا، چنان كه یهود می پندارند. بنابراین بین تشریع قرآن و تشریع مورد باور عیسی(ع) همان شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد كه در مورد قرآن و تورات گفتیم.
اما اگر زاویه نگاه رسولان چون پولس به قضیه نگاه كنیم نتیجه متفاوت خواهد بود؛ زیرا بر اساس دیدگاه پولس كه مسیحیت امروز نیز از آن پیروی می كند، شریعت در دین مسیح وجود ندارد و با آمدن مسیح دوران شریعت به پایان رسیده است:
«و مسیح ما را از لعنت شریعت فدیه گشته است كه به جای ما مورد لعنت شد از آنجا كه نوشته شده است كه ملعون است هر كس كه از دار آویخته شده است.»56
«از آنجا كه می دانیم كه مردم از اعمال شرعی عدالت نمی یابند؛ مگر به ایمان بر عیسی مسیح، ما نیز بر عیسی مسیح ایمان آوردیم، تا آن كه از ایمان مسیحی عادل شویم؛ نه از اعمال شرعی؛ زیرا كه از اعمال شرعی هیچ بشری عدالت پیدا نخواهد كرد.»57
بر این مبنا زمینه ای برای مقایسه نخواهد ماند؛ زیرا در انجیل شریعتی نیست، ولی قرآن دارای شریعت است و این دو با هم تقابل دارند. باقی می ماند مناسكی كه امروزه مسیحیان انجام می دهند؛ مانند عشای ربّانی، آیین ورود به جمع مسیحیان، اعتراف به گناه و … كه در انجیل به صورت تشریع وجود ندارد و تنها عشای ربانی آن هم به صورت یك توصیه اخلاقی در انجیل مطرح شده است.58
در این بخش، تنها به بررسی و مقایسه سه موضوع؛ یعنی توحید، نبوت و معاد در متون مقدس می پردازیم و از چگونگی طرح آنها در متون ادیان سه گانه سخن می گوییم.
در میان موضوعات معرفتی و اعتقادی نزدیك ترین همسویی و هماهنگی میان قرآن و تورات در موضوع توحید به چشم می خورد. توحید به معنای نفی شریك در خالقیت، ربوبیت و پرستش، در هر دو كتاب، مورد تأكید و توصیه قرار گرفته است و سخت ترین تهدیدها متوجه كسانی شده است كه خدای یگانه را رها كرده و به بت پرستی در چهره های گوناگونش بپردازند. در تورات، نخستین سفارش الهی به موسی و بنی اسرائیل سفارش توحید است، در ده فرمان آمده است:
«در حضور من تو را خدایان غیر نباشد. به جهت خود صورت تراشیده و هیچ شكل از چیزهایی كه در آسمان است دربالا و یا در زمین است در پایین و یا در آبهایی كه در زیرزمین است مساز. آن را سجده ننموده ایشان را عبادت منما؛ زیرا من كه خداوند خدای توام غیورم كه گناه پدران بر پسران تا پشت سیم و چهارم بغض كنندگان خود می رسانم.»59
و در جای دیگر می گوید:
«ای اسرائیل استماع نما؛ خداوند خدای، خداوندی است واحد. پس خداوند خدای خود را به همگی دل و همگی جان و به همگی قوتت دوست دار.»60
«صورتهای تراشیده شده خدایان ایشان را به آتش بسوزانید به سیم و زری كه بر آنهاست طمع ننموده برای خود مگیر؛ مبادا كه از آن گرفتار دام شوی چون كه منفور خداوند خدای توست.»61
یادآوری این واقعیت كه همه چیز به دست خداست و هیچ كس بدون قدرت و اراده او كاری نمی تواند بكند، بارها در تورات مطرح شده است:
«مبادا كه در قلبت بگویی كه قدرتم و نیرومندی دستم این اموال را از برایم به هم رسانیده است، بلكه خداوند خدای خود را یاددار؛ زیرا اوست كه قدرت آن را به تو می دهد كه این اموال را به هم رسانی…»62
همچنین عصیانها و تخلفات بنی اسرائیل از توحید و در نتیجه عذابها و كیفرهایی كه خداوند به آنان داده است در بخشهای گوناگون تورات گزارش شده است.63
تأكید قرآن بر توحید و نفی شرك شاید از واقعیتهایی باشد كه نیاز به ذكر ندارد؛ تقریباً در هر چند آیه از قرآن به گونه ای بر این مطلب تكیه شده است.
در اینجا به نكته دیگری اشاره می كنیم كه مقایسه قرآن و تورات را در باب توحید تكمیل می كند و آن اینكه گر چه هر دو كتاب بر توحید تأكید دارند اما تصویری كه تورات از خداوند ارائه می دهد با توصیف قرآن از خداوند، متفاوت است؛ توصیف قرآن هر گونه همگونی و همانندی بین خدا و خلق را نفی می كند «لیس كمثله شیء»، در حالی كه تورات، به رغم توصیف خداوند به اوصافی همانند اوصاف قرآن، اما در مجموع تصویر انسان وار از خدا ارائه می كند و اوصافی را به خداوند نسبت می دهد كه در مورد انسان به كار می رود؛ مثل داشتن لبها،64 گوش،65 گردش كردن،66 خرامیدن،67 ساكن شدن در میان مردم68 و ….
این نشان می دهد كه تورات گرچه در توحید در برابر شرك با قرآن همسو و هماهنگ است، اما در توصیف خدا، بر عكس قرآن كه به تنزیه تكیه می كند رویكرد تشبیهی دارد.
در بحث نبوت نیز همچون توحید، قرآن و تورات در اصل تثبیت نبوت و سلسله انبیا با هم مشتركند و هر دو این مطلب را تأیید می كند كه خداوند برای بیان خواسته های خودش از طریق سخن گفتن با تعدادی از انسانها به نام نبی و پیامبر اقدام كرده است و آنان نیز وظایف و مسؤولیت هاشان را به رغم همه رنجها و شكنجه ها به انجام رسانیده اند.
اما در ترسیم سیمای پیامبران، قرآن با تورات متفاوت است؛ قرآن بر تنزّه و پاكی انبیا از گناه تأكید می كند و از آنان به عنوان الگوهای عبودیت و تسلیم در برابر خدا نام می برد:
«و إنّهم عندنا لمن المصطفین الأخیار» ص/47
«و كلّ من الأخیار» ص/48
«وجعلناهم أئمّة یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و إقام الصلوة و إیتاء الزكاة و كانوا لنا عابدین» انبیاء/73
«و كلاً جعلنا صالحین» انبیاء/72
«إنّهم كانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و كانوا لنا خاشعین» انبیاء/90
اما تورات نسبتهایی به انبیا می دهد كه با عصمت و پاكی و عبودیت آنان ناسازگار است؛ مثلاً در مورد نوح می گوید:
«و نوح آغاز فلاحت زمین كرده تاكستانی غرس كرد. و از شراب خورده مست و در میان چادرش بی ستر بود. و حام پدر كنعن برهنگی پدرش را دید و بدو برادرش در بیرون خبر داد.»69
یا در مورد لوط می گوید:
«پس در آن شب پدر خویشتن را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ داخل شده با پدر خود خوابید و او نه به وقت خوابیدنش و نه به وقت برخاستنش اطلاع به هم رسانید…»70
همین گونه راجع به ابراهیم و پیامبران دیگر سخنانی دارد كه با نگاه قرآن نسبت به انبیا نمی سازد.
در بحث معاد، تفاوت آشكاری میان قرآن و تورات وجود دارد؛ زیرا قرآن بارها و با تأكید بر معاد و قیامت و وضعیت انسانها در آن تكیه می كند و از آن سخن می گوید، اما در تورات، سخن صریحی راجع به جهان پس از مرگ و قیامت و حشر و نشر انسانها نیامده است، پاداشها و كیفرهایی كه تورات وعده می دهد همه دنیوی است. البته در عهد جدید جمله ای وجود دارد كه نشان می دهد برخی فرقه های یهود،معاد و قیامت را باور داشته اند:
«چون پولس یافت كه بعض صادوقیان و بعضی فریسیان می باشند، در مجلس فریاد نمود كه ای برادران، من فریسی و پسر فریسی هستم و به جهت امید و قیامت مردگان بر من حكم می نمایید. چون این سخن را گفت میان فریسیان و صادوقیان نزاع برپا شد، خلق به دو فرقه شدند؛ زیرا كه صادوقیان قائل اند به آن كه نه قیامت است و نه فرشته و روح، و فریسیان قائل به هر دو هستند.»71
اینكه خاستگاه این باور در برخی فرقه های یهود چه بوده است، روشن نیست. آنچه مسلم است اینكه در خود تورات چنین باوری مطرح نشده است؛ تنها اشارات بسیار ضعیفی در برخی كتابهای رسولان و انبیا هست كه دلالت روشنی بر معاد ندارد.72
در نگاه كلی مقایسه قرآن و انجیل درموضوعات سه گانه یادشده بر عكس مقایسه تورات و قرآن نتیجه می دهد؛ یعنی اگر تورات در مسئله توحید و نبوت همسویی زیاد با قرآن داشت، اما درموضوع معاد با یكدیگر تفاوت داشتند، انجیل در بحث معاد و نبوت، همسویی بیشتری با قرآن دارد تا توحید؛ گر چه در این زمینه نیز جای تأمل و درنگ است.
بحث معاد در انجیل شباهت زیادی با معاد در قرآن دارد. همان گونه كه معاد و قیامت در قرآن حتمی و ضروری است در انجیل نیز همین گونه است. همان اوصاف و ویژگیهایی كه بهشت و جهنم در قرآن دارد تا حدود زیادی در انجیل نیز آمده است؛ از قبیل جاودانگی بهشت و جهنم، سوزندگی تحمل ناپذیر آتش جهنم، و همچنین تقسیم انسانها به دو گروه صالحان و ناصالحان، سرانجام اخروی هر یك و… كه در قرآن مطرح شده است در انجیل نیز مطرح است:
«پس به اصحاب شمال خواهد گفت كه ای ملاعین از نزد من بروید در آتش ابدی كه به جهت شیطان و سپاه وی مهیا شده است.»73
«پس هر گاه كه دست تو، تو را بلغزاند قطعش نما، كه به جهت تو بهتر است كه بی دست داخل حیات شوی از آن كه دو دست داشته وارد شوی در جهنم در آتشی كه خاموشی نپذیرد. جایی كه كرم آنها نمی میرد و آتش خاموش نمی گردد.»74
همین گونه در باب نبوت، قرآن و انجیل همسویی زیادی دارند؛ چون حضرت عیسی(ع) در مورد انبیا به تورات و سنت یهودی تكیه می كند، و این نشان می دهد كه اولاً اصل نبوت و پیامبری در انجیل پذیرفته شده است، و ثانیاً انبیای بنی اسرائیل كه تورات از آنها نام می برد، از سوی حضرت عیسی و انجیل مورد احترامند؛ چنان كه این دو نكته در قرآن نیز وجود دارد. گذشته از این انجیل از پیامبران زیاد نام نمی برد و طبعاً راجع به امور خلاف عصمت كه در تورات آمده بود، در انجیل سخنی نیست، و این خود عامل دیگری برای همنوایی و نزدیكی قرآن و انجیل به حساب می آید؛ چه اینكه دست كم سخنی مخالف قرآن راجع به انبیا در انجیل نیست.
اما در موضوع توحید تفاوت قرآن و انجیل بیشتر از قرآن و تورات است؛ زیرا تعبیراتی كه درباره خداوند در انجیل به كار رفته است با فرهنگ و زبان قرآن راجع به خداوند نمی سازد؛ قرآن ساحت خداوند را از داشتن فرزند منزّه می داند:
«ما كان لله أن یتّخذ من ولد سبحانه» مریم/35
«قالوا اتّخذ الله ولداً سبحانه هو الغنی» یونس/68
«قل إن كان للرحمن ولد فأنا أول العابدین» زخرف/81
در حالی كه انجیل چنین تنزیهی ندارد، بلكه تعبیراتی كه بوی شرك از آن می آید، به چشم می خورد:
«لهذا بروید و تمامی قبائل را ازشاگردان نمایید به غسل تعمید دادن آنها را به اسم اب و ابن و روح القدس.»75
«و به اسم خداوند عیسی تعمید یافته بودند و بس».76
«این است فرزند محبوب من كه از او خشنودم».77
«تو پسر من می باشی و من امروز تو را تولید نموده ام…».78
البته این واقعیت را نیز نمی توان نادیده گرفت كه انجیل در كنار این تعبیرات از توحید نیز سخن می گوید و در سخنان حضرت عیسی آنچه كه بیش ازهر چیز جلب نظر می كند عبودیت و تسلیم و توكل و اخلاص نسبت به خدای واحد قهّار است:
«وی را گفت از چه رو مرا خوب گفتی و حال آن كه هیچ كس خوب نیست جز یكی و آن خداست».79
«عیسی در جواب فرمود: سرّ همه احكام این است ای اسرائیل بشنو خداوندی كه خدای ماست یك خداوند است. پس آن خداوند را كه خدای توست به همگی دل خود و همگی جان خود و همگی خیال و همگی توانایی خود دوست دار حكم نخستین این است».80
شاید اگر این تأكیدات را در كنار تعبیرات گذشته كه ایهام شرك و فرزند دار بودن خدا را دارد بگذاریم، بتوان تعبیرات یادشده را به گونه ای توجیه كرد كه با توحید ناسازگار نباشد؛ چنان كه در برخی موارد میان تعبیر «خدا» و «خداوند» تفاوت گذاشته شده و در مورد عیسی تعبیر خداوند به كار رفته، نه خدا:
«چه هر چند می باشند كه خدایان خوانده می شوند، چه در آسمان و چه در زمین، چنانچه می باشند خدایان بسیار و خداوندان بسیار. لیكن ما را یك خداست؛ آن پدر كه همه چیز از اوست و بازگشت ما به سوی اوست، و یك خداوند یعنی عیسی مسیح كه به وساطت او همه چیز می باشد و ما را وسیله است.»81
اما برداشت مسیحیان از انجیل چیز دیگری است؛ آنان تعبیر «پدر» و «فرزند» را حاكی از واقعیت و حقیقی می دانند، بر این اساس، نگاه قرآن به توحید پیراسته تر از نگاه انجیل به آن است؛ توحید قرآن به تمام معنی و از همه جهات است، اما انجیل چنین نیست یا به نظر می رسد كه نباشد.
مقوله اخلاق، چه در سطح مبانی وچه در سطح نمونه های نفسانی و رفتاری، از زمینه هایی است كه تمام متون ادیان بیشترین همسویی و توافق را با هم دارند.
در بخش مبانی، هر سه متن دینی قرآن، تورات و انجیل بر تشبّه انسان به خداوند و الگو قراردادن افعال او در آراستگی اخلاقی تأكید دارند. ارزشهای مورد سفارش این متون بر اساس فعل و خواست و رفتار خداوند با انسان شكل می گیرند؛ یعنی تكیه گاه و پشتوانه الزام و سفارش اخلاقی فعل خداوند است. در قرآن موارد فراوانی داریم كه به یك كار سفارش می شود از آن رو كه خداوند چنین می كند یا می خواهد:
«و لیعفوا و لیصفحوا ألاتحبّون أن یغفر الله لكم و الله غفور رحیم» نور/22
«ولاتمش فی الأرض مرحاً إنّ الله لایحبّ كلّ مختال فخور» لقمان/18
«ولاتعتدوا إنّ الله لایحبّ المعتدین» بقره/190
در انجیل و تورات نیز همین مبنا و تكیه گاه وجود دارد و حتی به صورت یك قاعده آمده است:
«پس خویشتن را تقدیس نمایید و مقدس باشید از آن رو كه من مقدسم.»82
«پس كامل باشید؛ چنانچه پدر شما كه در آسمان است كامل است.»83
«به مردم ظالم حسد مبر و هیچ یك از راه هایش را اختیار مكن؛ زیرا كه كج رو مكروه خداوند است.»84
در بخش نمونه ها و مصادیق ارزشها و ضد ارزشها اخلاقی نیز همین توافق و هماهنگی وجود دارد. توكل، تقوا، خداترسی، راستی، درستی، تواضع، اخلاص، دوری از ریا، كمك به مستمندان، حقیقت طلبی، عدالت خواهی، عفو و گذشت، دوری از حسد، بیزاری از كارهای بد، نیك خواهی و ده ها نمونه دیگر از عناوین و اموری است كه در هر سه كتاب قرآن، تورات و انجیل به وفور به چشم می خورد و نیازی به ذكر مثال نیست. البته میان انجیل از یك سو و قرآن و تورات از سوی دیگر این تفاوت هست كه انجیل از میان ارزشهای اخلاقی برعفو و گذشت و محبت بیشتر تكیه كرده، به صورت مبالغه آمیزی از ایستادگی در برابر ظالم و مقابله به مثل پرهیز می دهد:
«شنیده اید كه گفته شده است كه چشمی عوض چشمی و دندانی بدل دندانی؛ لیكن من به شما می گویم كه با شریر مقاومت مكنید، بلكه هر كس كه به رخساره راست تو طپانچه زند رخساره دیگر را به سوی او بگردان. و اگر كسی بخواهد كه بر تو ادعا نماید و خواهد كه پیراهنت را اخذ نماید قبایت را نیز از بهر وی ترك كن».85
اما به نظر می رسد این تأكید به خاطر مصلحتی بوده است كه در زمان و جامعه حضرت عیسی ایجاب می كرده است، بنابر نقل انجیل متی سخن فوق را حضرت عیسی خطاب به اصحاب خاص خودش فرموده و حضرت می خواسته است كه اینان به عنوان مبلغان دین خدا باید بیش از دیگران نسبت به كارها حساس و در عین حال بردبار باشند؛ چنان كه در ابتدا می فرماید:
«زیرا كه به شما می گویم، تا اتّقای شما بر اتّقای كاتبان و فریسیان نیفزاید به هیچ نحو داخل ملكوت آسمان نخواهید شد.»86
جدا از این جهت در سایر موارد هیچ گونه تفاوتی میان كتابهای ادیان نیست.
آنچه در این نوشتار آمد نگاه اجمالی و سریع به متون ادیان توحیدی بود. برای هر پژوهنده كه به مطالعه و مقایسه این متون می پردازد این واقعیت آشكار می شود كه جدا از ژرفا و لبّ آموزه های ادیان، در سطح و ظاهر نیز همسویی و اشتراك میان متون و آموزه های ادیان به مراتب بیشتر از نقاط تفاوت واختلاف است.
در میان زمینه ها و نقاط مشترك، دو نكته از همه برجسته تر می نماید؛ یكی بندگی و تسلیم در برابر خدا و عمل كردن به دستورات او (با تفاوتهایی كه در برداشت از این دستورات به لحاظ نیازهای زمان و زمینه های اجتماعی وجود دارد) و حركت به سوی خدایی شدن؛ و دیگر بنیاد نهادن روابط اجتماعی و انسانی با دیگران بر اساس خوبی ها و ارزشها. این دو مطلب، یعنی بندگی نسبت به خدا و دمیدن روح اخلاق در كالبد روابط با دیگران، شاه بیت همه آموزه های متون ادیان است.
سوگمندانه در پژوهشهای تطبیقی كه تاكنون میان متون و آموزه های ادیان صورت گرفته است یا به صورت جزئی و عینی عمل نشده و یا از منظر و پیش فرض تفاوت و اختلاف به آنها نگاه شده است. اگر در مطالعات تطبیقی، اولاً سنجش و ارزیابی ها به صورت جزئی ـ موردی صورت گیرد، و ثانیاً با نگاه مثبت یا دست كم بدون پیش فرض منفی به آن نگریسته شود، اشتراك و همسویی متون در بخشهای گوناگون بیش از آن چیزی است كه تصور می شود؛ زیرا بسیاری از موارد اختلافی و تعبیرات متفاوت، تفسیر و توجیه پذیر است. و این نوشتار تنها گزارشی كوتاه از این واقعیت بود.
1. تورات، سفر خروج.
2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، 14/147.
3. تورات، سفر تكوین، فصل 11/27 تا فصل 25/9.
4. همان، فصل دوم/9 ـ 18.
5. همان،، فصل یازدهم/27 تا فصل بیست و پنجم/9.
6. همان، سفر خروج از فصل دوم به بعد.
7. تورات، سفر تكوین، فصل دوم/1ـ2.
8. همان، فصل اول /1 ـ 5.
9. بوكای، موریس، القرآن و التوراة و الانجیل و العلم، 178.
10. تورات، سفر تكوین، فصل دوم/8.
11. همان، فصل دوم/20 ـ 21.
12. همان، فصل سوم/ 1.
13. همان، فصل سوم / 6.
14. همان، فصل سوم / 5.
15. همان، فصل بیست و دوم /1 ـ 2.
16. همان، سفر خروج، فصل دوم / 5 ـ 6.
17. تورات، سفر تكوین، فصل سوم / 8.
18. همان، فصل یازدهم / 6 ـ 8.
19. همان، سفر خروج، فصل بیست و پنجم / 9.
20. همان، سفر تكوین، فصل نهم / 20.
21. همان، فصل نوزدهم / 32 ـ 36.
22. همان، فصل بیستم / 11.
23. انجیل لوقا باب بیست و سوم/ 46. ر.ك نیز: انجیل مرقس، باب پانزدهم / 37، متی باب بیست و هفتم/50.
24. انجیل متی، باب پنجم/17 ـ 20.
25. تورات، سفر لویان، فصل هیجدهم / 5.
26. همان، فصل بیست و ششم / 3 ـ 4. نیز ر.ك: سفر تثنیه، فصل ششم / 18 ـ 19، فصل دهم / 13 ـ 14؛ تورات، سفر لویان، فصل بیست و هشتم/ 1 ـ 15.
27. تورات، سفر لویان، فصل بیست و ششم / 15 ـ 16.
28. همان، فصل هیجدهم / 24 ـ 25.
29. همان، فصل بیست و پنجم / 36 ـ 37.
30. همان، سفر اعداد، فصل سی و پنجم / 17.
31. همان، فصل سی ام / 2.
32. همان، سفر لویان، فصل بیست و هفتم / 31 ـ 33.
33. همان، سفر اعداد، فصل پانزده، 39.
34. همان، سفر تثنیه، فصل پنجم / 16.
35. همان، 19.
36. همان، 18.
37. همان، 20.
38. همان، سفر خروج، فصل سی و چهارم / 15.
39. همان، سفر لویان، فصل نوزدهم / 35.
40. همان.
41. همان، سفر تثنیه، فصل سیزدهم / 9.
42. همان، فصل چهاردهم / 21. رك: نیز سفر لاویان، فصل پانزدهم / 16 ـ 18 ؛ فصل بیستم / 9؛ سفر تثنیه، فصل بیست و پنجم / 5 ـ 7.
43. همان، سفر تثنیه، فصل بیست و دوم / 10 ـ 12.
44. همان، فصل یازدهم / 8.
45. همان، فصل چهاردهم / 1 ـ 4.
46. همان، سفر خروج، فصل سی و چهارم تا چهلم، و سفر لویان از فصل اول تا بیست و هفتم.
47. همان، سفر لویان، فصل چهارم تا هشتم.
48. همان، فصل بیست و یكم / 8.
49. همان، سفر تثنیه، فصل بیست و سوم / 18.
50. همان، سفر لویان، فصل هیجدهم / 22.
51. همان، 6.
52. همان، سفر تثنیه، فصل چهاردهم / 21.
53. همان، فصل دوازدهم / 23.
54. انجیل متی، باب پنجم / 17 ـ 19.
55. انجیل یوحنا، باب پنجم / 17.
56. انجیل، نامه به گلتیان، باب سوم / 13.
57. همان، باب دوم / 16.
58. انجیل لوقا، باب بیست و دوم / 17 ـ 21.
59. تورات، سفر خروج، فصل بیستم / 3 ـ 5.
60. همان، سفر تثنیه، فصل ششم / 4 ـ 5.
61. همان، فصل هفتم / 25.
62. همان، فصل هشتم / 17 ـ 18.
63. همان، كتاب قضاة فصل سوم / 7 ـ 8.
64. همان، مزامیر داود، مزمور هفدهم / 4.
65. همان، مزمور هیجدهم / 7.
66. همان، سفر لویان، فصل بیست و ششم / 12.
67. همان، سفر تكوین، فصل سوم / 8.
68. همان، سفر خروج، فصل بیست و پنجم / 8.
69. همان، سفر تكوین، فصل نهم / 20 ـ 22.
70. همان، فصل نوزدهم / 33 ـ 35.
71. انجیل، كتاب اعمال حواریان، باب بیست و سوم / 6 ـ 8.
72. تورات، كتاب اشعیا، فصل بیست و ششم / 18 ـ 19، كتاب دانیال فصل دوازدهم/ 1 ـ 4؛ كتاب ایوب، فصل نوزدهم / 25 ـ 27.
73. انجیل متی، باب بیست و پنجم / 41.
74. انجیل مرقس، بـاب دهم / 43 ـ 44؛ رك نیز: انجیل متـی 12/32، 13/49ـ 50، رؤیـا یوحنـا 14/11.
75. انجیل متی، باب بیست و هشتم/ 19.
76. انجیل كتاب اعمال حواریین، باب هشتم / 16.
77. انجیل متی، باب سوم / 17.
78. انجیل، نامه پولس حواری به عبرتیان، باب اول / 5.
79. انجیل متی، باب نوزدهم / 17.
80. انجیل مرقس، باب دوازدهم / 29.
81. انجیل نامه اول به اهل قرنتس، باب هشتم / 5 ـ 6.
82. تورات، سفر لاویان، فصل یازدهم / 44.
83. انجیل متی، باب پنجم / 48.
84. تورات، كتاب امثال سلیمان، فصل سوم / 31 ـ 32.
85. انجیل متی، باب پنجم / 38 ـ 40.
86. همان، 20.